به بهانه تحویل کلید
هفته پیش کلید اتاقمو تحویل منشی گروه دادم. از آسانسور که بالا میرفتم، فکر روزی رو میکردم که وارد اونجا شدم... چقدر پرانرژی و انگیزه بودم، نه که اونجا رو دوست داشته باشم، ولی بهش به عنوان یه سکوی پرتاب نگاه میکردم. یه لحظه خندم گرفت که فکرمیکردم آدمهای اینجا (جهان اول) دروغ نمیگن ولی ... دقیقاً از روز اول استادای این گروه بهم دروغ گفتند و پیچوندنم! استادایی باسوادهای خاک گرفته و سرعتی میلیاردها برابر کمتر از لاکپشت...اما پر گرد وخاک! از آسانسور که میومدم پایین بلند گفتم: «هیچوقت دلم برای اینجا تنگ نمیشه» ... یهو یاد این افتادم که دنیای دانشگاه رو دارم برای همیشه ترک میکنم. همیشه؟!! همیشه یعنی چی؟! ... یعنی دیگه برنمیگردم به این محیط؟ ...محیطی که فکر میکردم پاکه و تمیز و شفافتر از همه محیطهای دیگست، غافل از اینکه آدمیزاد در همه جا آدمیزاد است...خیلی یاد حرف مامان بزرگم میفتم، میگفت: «دوتا کلاس درس بخونید که شعورتون بره بالا»
مامان! ... بابا! ... ببخشید که این همه زحمتتون بی نتیجه موند و یه خط از تحصیلم هم به درد نمیخوره...
این روزا زیاد دوره میکنم دوره تحصیلیمو از اول دبستان تا به حالا...  و دلم میگیره که باید بگم: «مامان! ... بابا! ... ببخشید که زحمتهاتون و انرژی که برام گذاشتید بی نتیجه موند... ببخشید که اگه این هزینه رو برای چوب خشک هم گذاشته بودید، الان هزاران هزار درخت داشتید و مهمتر از همه آرامش... ببخشید که اینقدر این شاخه، اون شاخه پریدم که افتادم پایین...»
هنوز پر از انگیزه ام و به دنبال کلیدهای دیگه میگردم، هرچند که باتریم دیگه شارژ چندانی نداره...
4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
Ba on harfi ke gofti bedardet nemikhore mokhalefam? az koja midoni? dalile mokhlefatam ham jolme akhre neveshtate hoda jan! nemidonam vali yade ye chizi andakht mano :

"Pirozi chizi nist goz raftan az ye shekast be shekasti digarbedone az dast dadane eshtiag"

ba behtrain ha, az tarafe ye dost e nazdik :)

Anonymous هدا said...
ممنون دوست نزدیک جونم :)
اشتیاقم کمتر شده البته... شاید خستم

Anonymous Habil said...
kheili narahat nabash, "Graduation depression" gerefti, tabi-iye, hame migirim :)

Anonymous هدا said...
خوشم میاد هی مدلهای جدید افسردگی کشف میشه :)