جوانه ها بزرگ می شوند
سر درخت را که می برند، از کنارش جوانه ها می رویند
درخت تنومندتر، سربریدنش دشوارتر و جوانه هایش فراوانتر
از ریشه قطعش می کنند، باد بذرهایش را به سرزمینهای دوردست می برد

به سرزمینهای دیگر می روند
باد بذرهایش را به میهن باز می گرداند
عرق از پیشانی پاک می کنند و به میهن خیره می شوند
باز می گردند، اینبار با بریدن هر جوانه هزاران جوانه می روید
مبهوت جشن جوانه ها شده اند


زحمت های زمستان برای به دنیا آمدن بهار ستودنیست. هرچه زمستان سختتر میگذرد بهار ستودنی تر است
برخیز حسینا که هم نام و هم ذاتت به بند است
هیچگاه نخواستم از تو اسطوره بسازم اما تاریخ از تو چنان اسطوره ای ساخته که کس را توان مقابله با آن نیست