رفتيم، تسليت گفتيم وهريك بكار خود بازگشتيم
رفتيم تا براي آمرزش روحي دعا كنيم كه برايمان دعا مي خواند
- خدايش بيامرزد
شهيد آمرزيده خداست
- مگر چه ديگري مي شد گفت كه گريه هم مصلحت نبود

رفتن، ايستادن و سكوت
مثل تمام رفتنها، مثل تمام ايستادنها
- جوان بود
مگر جوانها نمي ميرند
- آزاده سروي بود
سروها هم مي خشكند
- هدفش سبزه چراغي ست كه اميد آزادي مي خوانيمش
ما بذر سروناز در اين شوره زار خاك با آن اميد كه روزي شود بهار مدفون نموده ايم
محمود
ما وامدار اميد اميدواراني هستيم كه ديگر نيستند
(هركس به نوع خودش، با فرياد، هنر، علم...)
مقاومت
اميد
صبر
پيروزي
ايراني تحملش زياده ولي صبرش خيلي كمه، خيلي
مي آيد آرام آرام
پيش از آنكه بخوانيش
پيش از آنكه بدانيش
پيش از هر احساس تو
با خواستنت كه خود نيز نميشناسيش
مي آيد تا اميد بارورت كند
ورق ميزني هرآنچه حافظ است
تا بيابي آنچه ميخواهيش
از خواستنت هيچ نمي داني
افسرده؟ غمگين؟
نااميد ناشناس فريادرسي مي طلبي