کشور ... کشو ... کش ... ک
کرم زده 
...
قصه رفتنت


رفتنت برایم عجیب بود، همانگونه که آمدنت
همه چیز خوب بود تا آنزمان که خواستی قانون تو را به تمامی اجرا کنم، میدانستم که عواقب اجرایش فقدان توست ... اما آنچنان خواسته ات برایم مهم بود که دل و جان دادم به گفته هایت و قانونت خط به خط اجرا شد.
میدانستم که میخواستی تو پایان دهنده باشی
میدانستم که اگر همه چیز آنگونه شود که تو میخواهی دیگر نمی مانی ...
و اکنون در شگفتم که آیا قانون همه بشریت چنین است؟ آیا همه اگر تمام و کمال در شرایطی قرار بگیرند که میخواهند، شرایط را برهم میزنند؟
شروع دوباره
وقتی اشتباهات گذشته رو تکرار میکنی و بازم پاسخهای تکراری میشنوی
وقتی بارها و بارها تصمیم میگیری و به خودت میگی که درس گرفتم و سعی میکنی فصل جدیدی از زندگیتو شروع کنی، دوباره نگاه زخمات میکنی بی توجه به اینکه خوب شدن یانه.
اما این بار یاد میگیری که خودت تنهایی باید بلند شی
پس از کلی هق هق و گریه های طولانی، بعد از کلی ناباوری ... یه نفس عمیق میکشی و دوباره شروع میکنی. این بارو بی هیچ چشم اندازی، فقط میخوای تا میتونی تلاش کنی و توی تلاشات سعی میکنی اشتباهات گذشته رو تکرار نکنی