خودمانی
که خوندم یاد خیلی از تجربه هام انداختم، خیلی چیزها، خیلی.....
زندگی مگه چیه؟ مگه کی هستیم؟! زخم می زنیم و می شینیم تماشا می کنیم، فوران خون رو آزمایش می کنیم، گروه خونی رو پیدا می کنیم، شدت فوران رو محاسبه می کنیم و لبخند می زنیم.
خون به سر می رسد و لبخند ما به بدرقه اش ...
می گوییم زندگی چند صباحی بیش نست، می نویسیمش حتی!
2 Comments:
Anonymous Anonymous said...
مدتی است که فقط شعر و حرف خاکستری از تو به گوشم میرسه.

ا

Anonymous Anonymous said...
قبل از دیر شدن باید دوست داشت، خاکستریه؟