سر به هوا

مرغ آمین زمان،

در هوا می چرخد

سایه اش روی زمین،

خسته شده قاصدکیست که به دور قفس تنهایی می چرخد

و تو آرامتر از زمزمه مبهم باد

از کنار قدمش می گذری

می آید در کنار قدمانت آرام

دور تا دور قدمهای تو را حلقه ای می سازد

از کنار نفسش تندتر می گذری

ضربان قلبت به خودش می خواند

می آید در کنار قدمانت آرام

می رود بالاتر

دور تا دور سرت می چرخد

سایه اش روی زمین برگ سبز خشکی روی موهای تو است

3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
بي اجازه :
خواندم شعرتان را
موسيقي كه ذهن را همراه مي كند خوب است اما اينكه براي ادامه شعرتان مجبور به استفاده زياد از يك كلمه مي باشيد . زيبايي كار را كم مي كند .
ياده اخوان هم افتادم
و باباچاهي و نيما
خوب مي نويسي اما قلمت را محكم تر بچرخان دوست عزيز
راستي سلام .

Anonymous Anonymous said...
راست میگه
کلمه ها و عبارات کمتر تکرار بشن بهتره

کلا میگم- تو بقیه شعرات هم. ا

Anonymous Anonymous said...
ممنون دوستان از توجهتون
می خواستم گیجی و بسته بودن را برسونم ولی کلاً حرفتونو قبول دارم
باز هم ممنون